زمان تقریبی مطالعه: 19 دقیقه
روانشناسی مثبت گرا چیست؟
روانشناسی مثبت گرا (Positive psychology) یک رویکرد علمی است که به سلامت روان، بهزیستی و خوشبین بودن اشاره میکند و روی نقاط قوت افراد تمرکز دارد. این نوع روانشناسی به افراد کمک میکند تا نقاط قوتشان را توسعه دهند و از آن برای ایجاد یک زندگی ارزشمند و معنادار استفاده کنند. روانشناسی مثبت، روشی برای تفکر در مورد مردم و مجموعهای از باورها و اعمالی است که برای کمک به پیشرفت افراد به حرکت درمیآیند.
روانشناسی مثبت گرا به دنبال کمک به مردم برای داشتن زندگی معنادار و رضایتبخش است. این نوع روانشناسی به افراد یاد میدهد خوب زندگی کنند و با وجود مشکلات، از زندگی لذت ببرند.
روانشناسی مثبت بدیها را نادیده نمیگیرد و افراد را تشویق نمیکند از مشکلات دوری کنند. همچنین وانمود نمیکند که چالشهای سلامت روانی مانند افسردگی،وسواس، اضطراب و… وجود ندارد؛ بلکه یادآور میشود که مشکلات و رنج وجود دارند و تنها از طریق تقویت نقاط قوت میتوان بر آنها غلبه کرد و زندگی شادی داشت.
سه سطح روانشناسی مثبت گرایی
علم روانشناسی مثبت در سه سطح مختلف عمل میکند:
- سطح ذهنی و درون فردی (Subjective level): این سطح شامل مطالعه تجربیات مثبت مانند شادی، بهزیستی، رضایت، خوشبینی و جریان است. این سطح به جای انجام کارهای خوب یا انسان خوبی بودن، در مورد احساس خوب داشتن است.
- سطح فردی (Individual level): در این سطح از روانشناسی مثبت گرا، هدف شناسایی اجزای تشکیل دهنده «زندگی خوب» و ویژگیهایی است که برای «آدم خوب» بودن لازم است. این ویژگیها شامل نقاط قوت و فضایل انسانی، آیندهنگری، ظرفیت عشق، شجاعت، پشتکار، بخشش، اصالت، خرد، مهارتهای بین فردی و استعداد میشوند.
- سطح گروهی و اجتماعی (Group level): درنهایت در سطح گروهی و اجتماعی روانشناسی مثبت گرا، تأکید بر فضایل مدنی، مسئولیتهای اجتماعی، تربیت، نوع دوستی، مدنیت، مدارا، اخلاق کاری، نهادهای مثبت و سایر عواملی است که به توسعه شهروندی و جوامع کمک میکند.
تاریخچه علم روانشناسی مثبت گرا
سلیگمن و سیکسزنت میهالی در سال 2000 نوشتند: «قبل از جنگ جهانی دوم، روانشناسی سه مأموریت متمایز داشت: 1-درمان بیماریهای روانی 2-پربارتر و رضایتبخشتر کردن زندگی همه مردم 3-شناسایی و پرورش استعدادهای قوی»
کمی بعد از جنگ جهانی دوم، مهمترین تمرکز روانشناسی به سمت اولین مأموریت (درمان بیماریهای روانی) تغییر کرد. در دهه 1950، متفکرانی مانند کارل راجرز، اریک فروم و آبراهام مزلو با توسعه نظریههایی که بر شادی و جنبههای مثبت طبیعت انسان تمرکز داشتند، دو مأموریت دیگر را برجسته کردند.
در ادامه چند تاریخ مهم دیگر در تاریخچه روانشناسی مثبت آورده شده است:
- 1998: سلیگمن به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب شد و روانشناسی مثبت گرا موضوع دوره او شد. امروزه سلیگمن به عنوان پدر این روانشناسی شناخته میشود.
- 2002: اولین کنفرانس بینالمللی روانشناسی مثبت برگزار شد.
- 2006: درس روانشناسی مثبت اندیشی به محبوبترین کلاس دانشگاه هاروارد تبدیل شد.
- 2009: اولین کنگره جهانی روانشناسی مثبت در فیلادلفیا برگزار شد و سخنرانیهای سلیگمن و فیلیپ زیمباردو را نشان داده شد.
دیگر چهرههای مهم در روانشناسی مثبت گرا عبارتاند از:
- آلبرت بندورا
- سی آر اسنایدر
- کارول دوک
- کریستوفر پترسون
- دنیل گیلبرت
- کنون شلدون
علاقه عمومی به روانشناسی مثبت از زمان معرفی این مفهوم به شدت افزایش یافته است. امروزه، افراد بیشتری در جستجوی اطلاعاتی هستند که چگونه میتوانند رضایت بیشتری از خودشان داشته باشند و به پتانسیل کامل خود دست پیدا کنند.
دربارهی پایهگذار روانشناسی مثبتگرا: مارتین سلیگمن
مارتین سلیگمن، روانشناس آمریکایی، مربی و نویسنده کتابهای خودیاری است. سلیگمن یک مروج قوی در جامعه علمی نظریههای روانشناسی مثبت گرا یا مثبت گرایی است. نظریه «درماندگی آموخته شده» او بین دانشمندان و روانشناسان بالینی بسیار مطرح است. نظرسنجی «مروری بر روانشناسی عمومی» او که در سال 2002 منتشر شد، سلیگمن را در جایگاه سی و یکمین روانشناس بزرگ قرن بیستم قرار داد.
سلیگمن استاد روانشناسی خانواده زلرباخ در گروه روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا است. او قبلاً مدیر برنامه آموزش بالینی بود و در دانشگاه کرنل تدریس میکرد. او مدیر مرکز روانشناسی مثبت دانشگاه نیز هست. سلیگمن در سال 1998 به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب شد.
کتابهای روانشناسی مثبت
مارتین سلیگمن در مورد موضوعات روانشناسی مثبت در کتابهایی مانند کودک خوشبین، خوشبینی آموخته شده و شکوفایی روانشناسی مثبت گرا صحبت کرده است. آخرین کتاب او، «مدار امید: داستان سفر یک روانشناس از درماندگی تا خوشبینی» در سال 2018 منتشر شد.
ابعاد روانشناسی مثبت گرا
ابعاد روانشناسی مثبت عبارتاند از:
- تجربیات مثبت (مانند خوشبختی، شادی، الهام و عشق)
- حالات و صفات مثبت (مانند شکرگزاری، مقاومت و شفقت)
- نهادهای مثبت (بهکارگیری اصول مثبت در کل سازمانها و نهادها)،
روانشناسی مثبت یک رشته مطالعاتی در دانشگاههاست که به موضوعاتی مانند خوشبختی، بهزیستی، دلسوزی، عزت نفس، اعتماد به نفس و امید میپردازد. این موضوعات برای کمک به شکوفایی افراد و داشتن زندگی بهتر آنها مورد مطالعه قرار میگیرند.
مزایای روانشناسی مثبت گرا
از مهمترین مزایای مثبت گرایی و مثبت اندیشی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- تشویق فرد به قدردانی و شکرگزاری
قدردانی کردن صفتی است که پرورش آن کار دشواری است. با توجه به مشکلات زیادی که هر فرد ممکن است در زندگی روزمرهاش با آنها روبرو شود، به خاطر آوردن قدردانی اغلب سخت است.
تحقیقات نشان دادهاند که روانشناسی مثبت گرا میتواند حس قدردانی را بهبود ببخشد. همچنین این امکان را در اختیار ما قرار میدهد تا روی داشتههایمان و چیزهای خوب زندگی تمرکز کنیم؛ بنابراین طبیعی است که حس قدردانی ما افزایش پیدا کند. قدردانی فواید زیادی در شاد بودن و سایر جنبههای زندگی دارد؛ ازجمله:
- افزایش رفاه روانی، شادی، سلامت روان و رضایت از زندگی
- تجربیات بهبود یافته از احساسات مثبت
- دستیابی به سطوح بالاتری از معنویتگرایی و ایمان
- افزایش سطح خوشبینی
- افزایش حس عزت نفس و اعتماد به نفس
- بهبود روابط اجتماعی و برقراری پیوندهای محکمتر با عزیزان
- افزایش میل به سخاوت و بخشش به دیگران
- کاهش سطوح مادیگرایی
- بهبود حس معنا در کار و زندگی
- مهارتهای تصمیمگیری بهتر، صبر و توانایی رهبری
- افزایش عملکرد در محیطهای کاری و کاهش میزان استرس ناشی از کار
- بهبود خواب
- فشار خون متعادل
- افزایش انگیزه برای فعالیت و ورزش
2- در دست گرفتن کنترل زندگی
بسیاری از عوامل روانشناختی به این دلیل است که افراد احساساتشان را کنترل نمیکنند. وقتی کنترل همه چیز سخت به نظر برسد، افراد خیلی سریع دچار درماندگی و ناامیدی میشوند.
روانشناسی مثبت گرا این امکان را در اختیار افراد قرار میدهد تا کنترل را به زندگی خود برگردانند. در این راستا، پرورش نگرشهای مثبت میتواند کمک کننده باشد؛ به عبارت دیگر، برداشتن گامهایی در جهت بهبود زندگی میتواند تأثیر قابل توجهی در شادی کلی فرد داشته باشد.
3- متعادل کردن رابطه فرد با پول
پول یک عامل انگیزشی در زندگی بسیاری از افراد است اما اگر بیش از حد به یک نیروی محرک تبدیل شود، میتواند مشکلاتی را در زندگی ایجاد کند. روانشناسی مثبت گرا این امکان را فراهم میکند تا تعادل بین رؤیاهای پولی بزرگ و سایر تلاشهای معنادار برقرار شود. از طریق روشهای زیر میتوانید به این امر دست پیدا کنید:
- تأکید بر تجربیات
به جای چیزهای مادی، تحقیقات روانشناسی مثبت به ما یاد میدهند که خرج کردن پول برای تجربیات باعث افزایش شادی میشود.
- متعادل کردن اهداف مالی
دستیابی به ثروت یک هدف نسبتاً مشترک در بین افراد مختلف است. مطالعات روانشناسی مثبت گرا نشان میدهند که جمع کردن پول میتواند شادی را بهبود ببخشد، اما باعث تقویت روحیه شما نمیشود؛ به عبارت دیگر، این روانشناسی شما را از دستیابی به اهداف مالی ناامید نمیکند – فقط به شما میگوید که نباید پول تنها هدفی باشد که در زندگی دارید.
4- تشویق اقدامات محبتآمیز
مطالعات انجام شده در زمینه روانشناسی مثبت گرا نشان دادهاند افرادی که اقدامات محبتآمیز انجام میدهند از رفاه و جایگاه اجتماعی بهتری برخوردارند. این امر در مورد داوطلب بودن و کارهای داوطلبانه نیز صدق میکند. کار کردن برای هدفی که به آن اعتقاد دارید میتواند رضایت از زندگی را افزایش و علائم افسردگی را کاهش دهد.
5- قابل اجرا بودن در محیطهای کاری
محیطهای کاری اغلب محیطهای غیردوستانهای برای افراد شاغل در آنجا هستند. بسیاری از صاحبان کسب و کار، مدیران و رؤسا، متوجه این نیستند که مراقبت از رفاه کارکنانشان چگونه میتواند به کسب و کارشان سود برساند. تحقیقات روانشناسی مثبت نگر نشان میدهد که بسیاری از محیطهای کاری را میتوان با موارد زیر بهبود بخشید:
- تشویق احساسات مثبت که باعث بهبود عملکرد در مشاغل مختلف میشود.
- انجام اقدامات کوچک و ساده برای بهبود روحیه در بین کارکنان
- مراقبت بیشتر در مورد پرورش احساسات مثبت که مسری هستند و میتوانند به سرعت در بین افراد در یک محیط کار پخش شوند.
- محول کردن کاری به افراد که بتوانند آن را معنادار و مهم بدانند
6- دور شدن از مثبت گرایی سمی
بسیاری از افراد بر این باورند که روانشناسی مثبت گرا به این معناست که خودتان را مجبور کنید همیشه مثبت باشید اما این فقط تصور و خیال است. در حقیقت، این نوع روانشناسی به ما یاد میدهد سوق دادن غیرواقعی خود به سمت خوشبینی میتواند بیشتر از مفید بودن، ضرر داشته باشد.
مثبت اندیشی سمی روز به روز در حال افزایش است. مردم سعی دارند این ایده را به خود تحمیل کنند که هر اتفاق بیفتد، باید دائماً لبخند روی لبهایشان باشد. بسیاری از افراد به خودشان میگویند همه چیز بنا به دلیلی اتفاق میافتد؛ به همین دلیل آنها نباید از اتفاقات نامطلوب ناراحت شوند. علاوه بر این، این باور وجود دارد که شادی 100٪ یک انتخاب است؛ بنابراین اگر ناراحت و غمگین هستید، تقصیر خودتان است. طرز تفکرهای این چنینی بسیار مضر هستند زیرا:
- مردم را به خاطر داشتن احساسات عادی شرمنده میکنند و جلوی اصالت را میگیرند.
- از پردازش سالم احساسات افراد جلوگیری میکنند.
- جلوی رشد و درس گرفتن افراد از تجارب منفی را میگیرند.
خوشبختانه روانشناسی مثبت گرا شروع به آموزش در مورد مشکلات مثبت گرایی سمی کرده است. بهترین کار این است که هر احساسی را تجربه و احساس کنید.
7- ایجاد حلقههای اجتماعی مثبت
مطالعات در این زمینه نشان دادهاند که تعامل با دیگران از طریق محبت و مهربانی میتواند اکسی توسین را آزاد کند.
اکسی توسین یک انتقال دهنده عصبی قدرتمند است که میتواند اعتماد، اخلاق، همدلی و رفاه را تقویت کند. همه احساسات خوب مسری هستند. به این ترتیب، اگر یک دایره اجتماعی مثبت ایجاد کنید، به احتمال زیاد افراد شادتر و مثبتتری را نیز جذب خواهید کرد.
8- تمرکز بر معنا
به طور یقین همه افراد میتوانند در زندگی خود کارهای معنادار و هدفمند انجام دهند. روانشناسی مثبت گرا بیان میکند که اگر زندگیتان را پر از معنا کنید، احساس خوشبختی بیشتری خواهید داشت. در این راستا خوب است بدانید که:
- ارضای نیازها میتواند شادی را بهبود ببخشد اما معنا را بهتر نمیکند. در واقع با برآورده کردن بیشتر نیازهای اساسی، از خودتان رضایت بیشتری خواهید داشت.
- صادق بودن با خود باعث بهبود احساس معنا میشود.
- معنا در زندگی یک ویژگی بلند مدت است، در حالی که شادی کوتاه مدت بوده و برای زمان حال است.
- افرادی که معنای زیادی در زندگی خود دارند اما شادی کافی ندارند، بیشتر احساس اضطراب و استرس میکنند که نشان دهنده نیاز به تعادل هر دو است.
9- تمرکز بر بهبود فردی
مردم اغلب روی مشکلاتشان تمرکز میکنند و فراموش میکنند که میتوانند چیزهایی را که در مورد خودشان دوست ندارند تغییر داده و بهتر کنند. در واقع تحقیقات روانشناسی مثبت گرایی نشان میدهد که هر فرد با تقویت شخصیت خودش میتواند با شکستها و رویدادهای نامطلوب زندگیاش مبارزه کند.
ناگفته نماند که شادی تا حدودی تحت تأثیر زیست شناسی فرد است، اما هر فرد میتواند با کار کردن روی خودش، ایجاد روابط سالم و ایجاد ویژگیهای مثبت، زندگی شادتر و مثبتتری داشته باشد.
10- بهبود شانس موفقیت فرد
روانشناسی مثبت گرا نگاه منحصر به فردی به موفقیت و تلاش فرد دارد. به همین دلیل وقتی یافتههای تحقیقات این روانشناسی را در زندگی روزمره خودتان پیاده کنید، احتمال موفقیت شما بیشتر میشود.
به عبارت سادهتر، هرچقدر شاد باشید، به همان اندازه موفق خواهید شد و بالعکس!
اهداف روانشناسی مثبت نگر در کوچینگ
به طور کلی اهداف روانشناسی مثبت گرا در کوچینگ شامل موارد زیر میشوند:
- ایجاد تأثیر مثبت بر زندگی فرد: این هدف از بقیه مهمتر است و سایر اهداف به طور غیرمستقیم در خدمت این هدف قرار دارند. مهمترین هدف کوچینگ بهتر کردن زندگی افراد بوده و روانشناسی مثبت گرایی هم با این هدف همسو است.
- افزایش تجربه فرد از احساسات مثبت
- کمک به فرد در شناسایی و توسعه نقاط قوت و استعدادهای منحصر به فردش
- تقویت تواناییهای هدف سازی و هدفگذاری فرد
- ایجاد حس امید در چشمانداز فرد
- تقویت حس شادی و رفاه فرد
- ایجاد حس قدردانی در فرد
- کمک به فرد در ایجاد و حفظ روابط سالم و مثبت با دیگران
- تشویق فرد به داشتن دیدگاهی خوشبینانه
- کمک به فرد برای اینکه قدر لحظاتش را بداند
با خواندن موارد بالا میتوانید به راحتی متوجه شوید که چرا هدف اول بزرگترین است و سایر اهداف را در برمیگیرد. هر یک از اهداف 2 تا 10 را میتوان نقاط عطف در راه رسیدن به هدف 1 در نظر گرفت – تکنیکها و اهداف مؤثری که به فرد و مربی کمک میکند تا در مسیر رسیدن به بزرگترین اهداف زندگی فرد با هم تلاش کنند.
مدل PERMA در روانشناسی مثبت گرا
PERMA یکی از مدلهای شناخته شده و تأثیرگذار در روانشناسی مثبت گرا است. سلیگمن این مدل را برای کمک به توضیح و تعریف بهتر بهزیستی (شادکامی و خوشبختی) ارائه داده است.
طبق گفته سلیگمن،PERMA مخفف 5 جنبه از بهزیستی است:
- P مخفف Positive Emotion است. اگرچه جستجوی احساسات مثبت به تنهایی، روش مؤثری برای تقویت بهزیستی نیست، اما تجربه احساسات مثبت یک عامل مهم است. بخشی از بهزیستی، لذت بردن از خود در لحظه است و این به معنای تجربه احساسات مثبت می باشد.
- E مخفف Engagement است. داشتن حس درگیری که باعث شود گذر زمان را فراموش کنیم و کاملاً غرق چیزی شویم که از آن لذت میبریم، بخش مهمی از بهزیستی است. واقعاً درگیر هیچ کاری نباشید، داشتن یک حس خوب سخت خواهد بود.
- R مخفف Relationships است. انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و ما برای شکوفایی واقعی به برقراری ارتباط با دیگران متکی هستیم. داشتن روابط عمیق و معنادار برای بهزیستی ما حیاتی است.
- M مخفف Meaning است. حتی کسی که اغلب اوقات خوشحال است، اگر معنایی در زندگی خود پیدا نکند، ممکن نیست بتواند حس بهزیستی را توسعه بدهد. وقتی خودمان را وقف دستیابی به یک هدف میکنیم، احساس معنایی را تجربه میکنیم که هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد.
- A مخفف Accomplishment\Achievement است. همه ما زمانی که موفق میشویم، به اهدافمان میرسیم و خودمان را بهتر میکنیم، آن موقع است که شکوفا میشویم. بدون انگیزه برای به انجام رساندن کاری، ما یکی از مهمترین بخشهای پازل بهزیستی را از دست میدهیم.
این مدل چارچوب جامعی برای درک بهزیستی و پایهای برای بهبود آن در اختیار ما قرار میدهد. اگر به دنبال تقویت احساس شادی و رفاه واقعی میگردید، روی موارد زیر تمرکز کنید:
- تجربه احساسات مثبت: بیشتر کارهایی که باعث خوشحالیتان میشوند را بیشتر انجام دهید و لذت را به روتین روزانه خود وارد کنید.
- کار کردن روی تقویت مشارکت: سرگرمیهای مورد علاقهتان را دنبال کنید، مهارتهایتان را توسعه دهید و به دنبال شغل دلخواهتان باشید.
- بهبود کیفیت روابط با دیگران: روی ایجاد روابط مثبت با دوستان، خانواده و سایر افراد مهم کار کنید.
- جستجوی معنا: اگر معنا را از طریق کار پیدا نکردید، آن را در فرصتهای داوطلبانه، سرگرمیهای شخصی یا فعالیتهای اوقات فراغت جستجو کنید.
- تمرکز روی دستیابی به اهداف: تمرکز خودتان را روی دستیابی به اهدافتان حفظ کنید اما خیلی سخت تمرکز نکنید. سعی کنید بلندپروازیهایتان با دیگر چیزهای مهم زندگیتان همتراز باشند.
تفاوت روانشناسی مثبت گرایی و مثبت اندیشی در چیست؟
مثبت اندیشی یکی از موضوعات جذاب در روانشناسی است که قدمت دیرینهای دارد. از کتابهای قدیمی در این حوزه میتوان به کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» ناپلئون هیل و از کتابهای موفق و مطرح میتوان به «کتاب راز» اشاره کرد.
این در حالی است که روانشناسی مثبت گرا موضوع جدیدی است که از اواسط دهه 90 میلادی به طور جدی به آن پرداخته شده و قدیمیترین مقاله آن، سرمقاله یک ژورنال روانشناسی است که در سال 2000 توسط سلیگمن و سیکسزنت میهالی نوشته شده است.
تنها تفاوت این دو حوزه در سن و قدمت خلاصه نمیشود. در روانشناسی مثبت تأکید روی استفاده از روشهای علمی است و مانند سایر حوزهها به داستانها و حکایتها تکیه نمیکند.
شباهت و تفاوت روانشناسی مثبت گرا و روانشناسی انسان گرا
روانشناسی انسان گرا و روانشناسی مثبت هر دو در تلاش هستند تا روانشناسی را برای رشد انسانهای معمولی و سالم بکار بگیرند.
تفاوت این دو حوزه در روش آنهاست. روانشناسی مثبت، نصیحت و موعظه نمیکند و برای بررسیهایش از روشهای علمی کمک میگیرد. این در حالی است که روانشناسی انسان گرا، اگر احساس کند حرفی درست است، آن را مطرح کرده و ترویج میدهد.
چگونه میتوان مثبت گرایی را آموخت؟
به طور متوسط انسانها بیشتر دوست دارند فردی خوشبین و مثبت نگر باشند تا یک فرد بدبین. به عقیده روانشناسان، مثبت گرایی نشاندهنده این باور است که نتایج رویدادها یا تجربیات به طور کلی مثبت خواهند شد. مثبت گرایان، تجربه شکست یا تجارب منفی را موقتی میدانند، به همین دلیل افراد خوشبین و مثبت گرا میتوانند به راحتی تغییراتی ایجاد کنند.
مثبت گرایی روشی است که باعث میشود فرد در نگریستن به جهان، آزادی عمل بیشتری داشته باشد. فرد خوشبین و مثبت گرا دیدگاه سالمتری دارد و کمتر روی مواردی مانند بیماری، افسردگی و غیره حساس است. علاوه بر این، مدیریت بهتری روی درد، بهبود عملکرد ایمنی عملکرد بدنیاش دارد. فرد مثبت گرا در سختیها به دنبال معناست که همین امر باعث میشود مقاومتش افزایش پیدا کند.
6 نقل قول در مورد روانشناسی مثبت
- زندگی شاد یک خلقت فردی است که نمیتوان آن را از یک دستور کپی کرد. میهالی سیکسزنت میهالی
- عشق و کار برای مردم همان چیزی است که آب و آفتاب برای گیاهان است. جاناتان هایت
- اگر قصد دارید چیزی کمتر از تواناییهایتان باشید، احتمالا در تمام روزهای زندگی ناراضی خواهید بود. آبراهام مزلو
- هر فردی در این زمین، سرشار از امکانات بزرگی است که با تخیل، تلاش و پشتکار میتواند به آنها پی ببرد. اسکات بری کافمن
- رویاهایتان را دنبال کنید. مشخص کنید که دوست دارید کجا باشید، دوست دارید چه کاری انجام دهید و سپس بفهمید که برای رسیدن به آنچه باید بکنید. کنون شلدون
- روابط خوب ما را شادتر و سالمتر نگه میدارد. رابرت والدینگر
سؤالات متداول
روانشناسی مثبت متفاوت از مثبت اندیشی است. روانشناسی مثبت متکی بر مطالعات علمی تجربی و قابل تکرار است. علاوه بر این، روانشناسی مثبت تشخیص میدهد که علیرغم مزایای مثبت اندیشی، مواقعی وجود دارد که تفکر منفی یا واقع بینانه مناسب است.
روانشناسی مثبت به عنوان یک حوزه جدید از روانشناسی در سال 1998 آغاز شد، زمانی که مارتین سلیگمن که در آن زمان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا بود، آن را به عنوان موضوع دوره خود انتخاب کرد.
روانشناسی مثبت اصطلاحی است برای مطالعه علمی عوامل مختلفی که در داشتن یک زندگی سالم و شاد نقش دارند (مثلا احساسات مثبت، معنای زندگی، کار خوب و روابط نزدیک). این نوع از روانشناسی شکوفایی و بهزیستی افراد را به دنبال دارد.
از طریق تمرکز روی چیزهای خوب، تمرین قدردانی، شناسایی نقاط منفی و بهتر کردن آنها و تقویت نقاط مثبت میتوان مثبت گرایی را یاد گرفت.